به گزارش شهرآرانیوز، بکتاش جنیدی، پدر فریدون جنیدی مردی دغدغهمند بود. از اهالی دل سوز فرهنگ ایران زمین که در نشست و برخاست با چهره هایی، چون ملک الشعرای بهار، مدام به دنبال راهی برای اشاعه حقیقت درخشان تاریخ باستان ایران زمین در میان جوانان و نوجوان بود. در نهایت هم یک مدرسه شبانه در دل بازار مشهد تأسیس کرد. ملک الشعرای بهار ادبیات تدریس میکرد و فریدون جنیدی با آن هیبت تنومند و مسلط به زبان روسی، مدیریت مدرسه را بر عهده گرفت، اما همه چیز محدود به همان یک مجموعه بود و با مهاجرت بهار به تهران، از ادامه فعالیت بازماند.
فریدون جنیدی، پسر بکتاش جنیدی، تمام کودکی خود شاهد دلواپسیهای پدر در باب حفظ تعالیم ادبی و فرهنگی ایران باستان بود. او هنوز در خاطر دارد روزی را که پدرش در جمع دیگر بزرگان ادب از شاهنامه صحبت میکرد. از اینکه گمان نادرست عموم جامعه بر افسانه بودن این اثر، راه را بر تدبر بیشتر در عمق دادههای آن بسته است. فریدون جنیدی نیز آرام و سر به زیر، در عالم کودکی، به حرفهای پدر فکر میکرد.
بعدتر با مشق یکی از درسهای مدرسه با عنوان «کتاب نویسی»، یک شب تمام را تا حوالی صبح در کنار گرمای کرسی و سکوت شب، به رونویسی از هفت خان رستم نشست و پس از آن شیفته شاهنامه شد. در ادامه با ورود به دبیرستان و شرکت در کلاسهای درس روان شاد حسن سجادی (شاگرد ادیب نیشابوری)، باب تازهای از شگفتیهای شاهنامه برابر دیدگانش گشوده شد. فریدون جنیدی در میان دیگر هم کلاسی هایش، با چشمانی مشتاق، به آموزههای معلم دل میداد و هرچه بیشتر میگذشت، شعلههای عشق به شاهنامه در دلش فروزانتر میشد.
فریدون جنیدی پس از آنکه تحصیلات مقدماتی را با معدل ۲۰ به پایان برد، به دانشگاه ادبیات وارد شد. اما سطح علمی دانشگاه، عطش آموختن را در دلش سیراب نمیکرد جز در کلاسهای درس استاد سعید نفیسی که از عالمان مطرح آن روزگار در حوزه ادبیات بود در حالی که بدیع الزمان فروزانفر و ملک الشعرای بهار نیز از دیگر مدرسان آن ایام بودند. مقطع دکتری برای فریدون جنیدی با رساله «زندگی و مهاجرت نژاد آریایی» که بعدتر در قالب یک کتاب منتشر شد، به پایان رسید.
پس از آن کتابی با عنوان «داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی» را نوشت و روانه بازار کرد، اما نقطه عطف زندگی فریدون جنیدی که منجر به تأسیس «بنیاد نیشابور» شد، در رویارویی با عیسی صدیق در کلاس «تاریخ فرهنگ» شکل گرفت. درست همان ساعت که استاد صدیق با ابهتی آمیخته با غرور و خالی از انصاف، دانشجویان را در قیاس با پژوهشگران خارجی، به انفعال متهم کرد و تلاشهای غیرایرانیان را در تفحص آثار ایرانی ستود، اما پاسخ کوبنده فریدون جنیدی، نقطه آغاز ممارستهای او در مسیر اشاعه و حفظ فرهنگ و ادب ایران باستان بود.
درست آنجا که برخاست و با قدی افراشته و سینهای ستبر پاسخ داد: «.. فردوسی برای زنده نگه داشتن اندیشه و فرهنگ و زبان ایرانی سی سال زمان نهاد، با آنکه نان جوین نیز بر سفره نداشت… دهخدا بیش از سی سال زمان بر سر فرهنگ نهاد… شما به جای آنکه جوانان را برانگیزید تا سی، چهل سال از زمان خود را بر سر فرهنگ ایران بنهند، آنان را کوچک میشمارید تا در خود ننگ ببینند و خویش را درخور و شایسته سرزنش بشمارند... همین جا به شما میگویم: من، فریدون جنیدی، جوان ایرانی، تا پایان زمان خود، زندگی خویش را در راه پژوهش در فرهنگ ایران خواهم افشاند.»
او با چنین رویکردی، بعدها پیشنهاد تدریس در دانشگاه تهران و شریف را به دو شرط پذیرفت: اول آنکه دستمزدی نگیرد و دوم آنکه به دور از آداب مرسوم استادان، خبری از نمره و حضور و غیاب و چارچوبهای آموزشی نباشد. پس از آن در سال ۱۳۵۸ در راستای خدمت به فرهنگ ایران زمین، «بنیاد نیشابور» را با فروش کتابهای خود، در اتاقی اجارهای تأسیس کرد.
مجموعهای برای آموزش زبانهای پهلوی و اوستایی که برگزارکننده انجمنهای شاهنامه خوانی بود به این امید که گذشته درخشان ایران باستان را در میان علاقهمندان این حوزه بالأخص جوانان بازخوانی کند. این مجموعه که تمام خدمات خود را برای عموم علاقهمندان به صورت رایگان عرضه میکرد، بعدتر در سال ۱۳۶۸ به دفتری بزرگتر در خیابان جلالیه توسعه یافت و به مدیریت فریدون جنیدی، فعالیتهای خود را از سر گرفت. خواندن سنگ نگارههای باستانی، انتشار مقالات علمی، تاریخی و خدمات کتابخانه با ۵ هزار جلد کتاب تخصصی ایران باستان از دیگر اقدامات این مجموعه در اشاعه فرهنگ و ادب پارسی است.
کتاب «نامه پهلوانی» به قلم فریدون جنیدی در باب آموزش زبان فارسی میانه فارغ از روشهای آموزشی مرسوم، مخاطب را با الفبای پهلوی، آوانویسی، تلفظ با استفاده از متون پهلوی در میانه متن آشنا میکند.
کتاب «داستان ایران بر بنیاد گفتارهای ایرانی» در باب حقایق تاریخی ذکرشده در شاهنامه است. فریدون جنیدی در این اثر با اتکا به کشفیات باستان شناسان و منابع ایرانی، تاریخ ۲ هزار و ۵۰۰ ساله ایران را در شاهنامه اثبات میکند.